گمشده ام در جغرافیای عشق تو ! به دنبال تونلی هستم ...
تا برساند مرا ... از لاک سخت غرورت ... به تو !!
ادامه مطلب
کلک خیال ما را مددی که مست گردیم ...بیرون ز هر انچه هست گردیم...
|
||
|
گمشده ام در جغرافیای عشق تو ! به دنبال تونلی هستم ... تا برساند مرا ... از لاک سخت غرورت ... به تو !! ادامه مطلب وقتی نسیم سرنوشت می وزید دلم را به ان سپردم .... نمی دانستم وزیدن سرشت ان است .. و .. دلم را به باد سپرده ام !!! ادامه مطلب گاه لازم است در کنار خود بایستی و ... فریاد بکشی ..... تا بدانی که غم هم مانند برف سرد است ولی گذراست ! ادامه مطلب وقتی اهنگ رفتن می کنی واژه هایم به نفس زدن می افتند دست هایم در تکاپو می شوند رویاهایم به غم می نشینند و من در خاکستر احساس خویش همچنان شعله ور می مانم ! ادامه مطلب تاثیر پذیری از اجتماع در بعضی ها بقدری است که واژه ها و الفاظ فیلم ها و سریال ها را جز دامنه واژه هایشان قرار می دهند ! ادامه مطلب وقتی اهنگ رفتن می کنی واژه هایم به نفس زدن می افتند دست هایم در تکاپو می شوند رویاهایم به غم می نشینند و ... من در خاکستر احساس خود هم چنان شعله ور می مانم ادامه مطلب
جشن اتش نزدیک است
بوته ها را جمع کن
خانه ی دل را از در و دیوار بتکان
لابه لای سطرهای فشرده ی تقدیر برو
از ارزوهای کاغذی تا کهولت رویاها
بوته ها را جمع کن
بوته ی سرد و سیاه .... ریشه در مرداب تلخ کینه ها
بوته ی خاکستری .... گمشده در حسرت و ناباوری
بوته ی زردی که در کابوس ها خفته
بوته ها را جمع کن همایش سازندگی برپا کن جشن اتش نزدیک است ! ادامه مطلب
|
|